-
خاطره ها
سهشنبه 24 تیرماه سال 1399 20:08
به دلم افتاده امشب که دلت هوامو کرده میون خاطره ها مون داره دنبالم میگرده { ستار }
-
دلم گرفت
شنبه 14 تیرماه سال 1399 18:14
ای روزگار لعنتی تلخه هرچی بهت بگم من به زمین واسمون دست رفاقت نمیدم
-
روزگار نامرد
شنبه 24 خردادماه سال 1399 17:11
در این دنیای نامرد اگرغم هست صبوری کن خداهم هستاگردشمن کنارت هستمخورغصه خداهم هستاگر فقروفقیری هستمنال هرگزخداهم هستاگر درعشق فریبی هستچه غم لیکن خداهم هستاگرتنهای تنهاهم شدی بازم خدایی هست
-
عزیز من
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1397 17:34
شبانه های مرا میشود سحر باشی؟و میشود که از این نیز خوبتر باشی؟تداوم من و دریا و آسمان با توهمیشگیست اگر هم تو رهگذر باشیغروب و سوختن ابر و من تماشاییستولی مباد تو اینگونه شعله ور باشیببین چه دلخوشی ساده ای!!!همینم بسکه یاد من به هر اندازه مختصر باشیچقدر دفترکم رنگ و رو میگیردتو در حوالی این متن هم اگر باشیدوباره جذبه...
-
بمون
یکشنبه 10 اسفندماه سال 1393 21:30
بمون ای فصل خوب قصه های اشقانه بمون ای باتو بودن فصلی از گل با ترانه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 اسفندماه سال 1393 12:50
فقط نرو همین
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1393 19:45
همیشه پیش خودم میگفتم اون نمی ره هیچ وقت ولی کاشکی میرفت تا خیانتش اینطوری اتیشم نمیزد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 آذرماه سال 1393 22:47
تنهایی را با همه بی کسیش محکوم هستم ولی تنهایی بد دردیه بد...................
-
وداع
یکشنبه 3 فروردینماه سال 1393 16:38
برای همیشه ازش خدا حافظی کردم شاید هیچ وقت پیشش برنگردم شاید دیگه تو فکرم نیاد شاید دیگه دل تنگش نباشم
-
فقط باش....!
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1392 00:03
همین که هستی کافیست....! دورازمن.....! بدون من.......! چه فرقی می کند؟؟؟؟؟ گل میخری!!خوب است!! برای من نیست؟! نباشد!!!!! همین که رختمان زیریک افتاب خشک می شودکافیست... دلخوشم به این حماقط شیرین
-
مگه قرار نبود
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 22:50
مگه قرار نبود که چشمات رو از یاد ببرم بهم بگو چرا هنوز ، از همیشه عاشقترم مگه قرار نبود برام مثل غریبه ها بشی مگه نخواستی که بری از دل من جدا بشی مگه قرار نبود دیگه ، فکرمو درگیر نکنی دیگه به چشمای سیات ، چشمامو زنجیر نکنی مگه قرار نبود که این فاصله طولانی بشه دریای عشق من و تو ، یک شبه ، طوفانی بشه پس چرا اشتیاق من...
-
کودکی هایم کاش برگردد
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1392 12:04
کودکی ها شاد و خندان باز گرد باز گرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسب های چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن مانا ترند درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه و خروس روبه مکار و دزد و چاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی باهوش بود فیل نادانی برایش...
-
یادمان باشد
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1392 15:40
یادمان باشد که : دیگری راه می رود ، خودش سایه ای ندارد . یادمان باشد که :هرروز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را . یادمان باشد که :زخم نیست آنچه درد می آورد ، عفونت است . یادمان باشد که :در حرکت همیشه افق های تازه هست . یادمان باشد که :دست به کاری نزنم که نتوانم آنرا برای دیگران ! تعریف کنم . یادمان باشد که :آنها که...
-
دلواپسی
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1392 22:08
شکستم اگه تنها و غریبــم ، چشم به راه تـــو نشستم اگه خندیدی به حرفام ، اگه پاسُخی ندادم منُ این حس عجیبم ، تو سوالی یا که جوابم ؟ خاطره هایی که بدون تو میمیرن همون شبهایی که بهونت رو می گیرن ببین چــه آسون زدی قلبمو شکستی بگــو هنوزم چشم به راه من نشستی
-
.
یکشنبه 17 آذرماه سال 1392 22:45
باید روپیشونی بعضی ادما نوشت این شخص از انچه که شمادرظاهر می بینید داغون تراست،،!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1392 02:50
خدااااااااااااااااااااااااا چرا ادما این جورین بعضى روزا فک مى کنم اهل این سیاره نیستم
-
...........
جمعه 26 آبانماه سال 1391 20:45
تنهـایـی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت رفیق داری همـــدرد نداری خانواده داری حمـــایت نداری عشق داری تکیــــه گاه نداری مثل همیــــشه همه چــــــی داری و هیچــی نداری به سلامتی همه اونهایی که خودشون هستن با خودشون....!! ء سلامتیه همه ی اونایی که انقدر خستن که نه می تونن خیانت کنن و نه حوصله دارن دوباره...
-
بالمو شکستی
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 13:44
هر چقد بد شدی بازم حرف رفتن نزدم تو همه اش راهتو رفتی من همه اش راه اومدم تا به سختیا رسیدیم خودتو باختی چرا اگه دوریم دغدغه ات بود دورم انداختی چرا هر کاری کردم به چشت اصلا نیومدببخش عزیزم که همین ازم بر اومد چی شد اون حس زلالت اون دل ساده و صاف لاقل دستشو ول کن جلو من بی انصاف من دلم قد یه دریاست طاقتم خیلی کم نگیر...
-
منو بسپار به تنهایی
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 01:28
منو بسپار به تنهایی برو هرجا دلت گیره برو حالا که حس کردی هوای خونه دلگیره منو بسپار به تنهایی برو شاید دلت واشه شاید عاشقتر از من هم یه جای دیگه پیدا شه برو من به تو حق میدم برو باور کن آزادی همیشه از تو ممنونم که عشقو یاد من دادی برو معنی دل بستن تو ذهن من اسارت نیست برو با اینکه دل کندن برای هیشکی راحت نیست برو هر...
-
بی کسی
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1391 03:16
از درد بی کسی دارم یواش یواش زار میزنم ازتو تموم قصه ها اسمتو فریاد میزنم میخوام بگم دوست دارم ، عاشقتم تا آخرش رسمش نبود ای بی وفا ، منو کشتی از اولش هیچی نخواستم غیر تو و دوست داشتننت همین و بس فکر نمیکردم که بری ، من بمونم تواین قفس رفتی و من با خاطره ، عطر تن تو زنده ام رفتی ولی بدون عزیز حقم نبود که بی توام تو...
-
کجایی
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 15:47
تورو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی دارم خو می کنم با این فراموشی و خاموشی چرا چشم دلم کوره ؟ عصای رفتنم سسته ؟ کدوم موج پریشونی تورو از ذهن من شسته؟ خدایا فاصلت تا من خودت گفتی که کوتاهه از اینجا که من ایستادم چقدر تا آسمون راهه... من از تکرار بیزارم از این لبخند پژمرده از این احساس یاسی که تو رو از خاطرم برده به...
-
درد دل با خدا
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 16:21
دلم شکسته بدجور... هیچ اشکی.. هیچ اغوشی... هیچ دوستی.. هیچ پناهگاهی.. هیچ چیز این دنیای لعنتی اروممنمیکنه!!!!!!! خــــــــدا ؟ دُنـیـاتــــ شَـهـوَتــــ سَـــــــــرایی شـــــدهـ بـرایِ خـــــودِشــ . . . نـمـیـخـــــــوای فـیلـتـــــرش کنـی . . . ایـن روزهــــــا خیـلــــــی هـا خیلــــــی کـارهـا در حـق ِ آدم می...
-
..............
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 16:33
دیشب خواب دیدم سر کلاس ادبیات بودم استاد اومد وبه هم گفت تمام ضمایر رو نام به بر? منم گفتم من .من.. من... من.... من..... استاد گفت فقط من ? گفتم بله فقط من همه رفته اند فقط من مانده ام
-
قسمت نشدببینمت خدا نگهداری کنم
یکشنبه 4 تیرماه سال 1391 20:40
قسمت نشد بمونمو از تو نگهداری کنم ... گفتم اگه ببینمت دلکندنم سخته برات...اگه یه وقت بگی نرو ...رفتن پر از درد برام... گفتم صداتو نشنوم ...ندیده از پیشت برم ...پشت سرم زاری نکن ... چیکار کنم مسافرم !!! من میرم ولی باز تو بدون همیییییییشه... یاد تو از خاطر من فراموش نمییییییشه ... گل من خوب میدونی بی تو تنهام عزیزم...
-
تو هم
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 19:33
تو هم بزن دلمو بشکن تو هم تحقیرم کن این قدر تحقیر شدم که می خوام یه دل سیر گریه کنم خیلی نامرد بودی تو زود فراموشم کردی ولی من تا روزی که بمیرم به یادت هستم
-
رویشتی
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 11:51
له پاش ئه وی دلمت شکاند هاتوی نازم بده یته وه .ئه وفرمیسکه ی که پیت رشتم ئستایادی ئه که یته وه .چون بتوانم جاریکی تر ده رگاله روت بکه مه وه .به کام په یمان بروابکه م تاکودلمت بده مه وو
-
دوستت دارم
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 15:48
تا به کی در این پیله تنهایی به چشمانی فکر کنم که از آن من نیستن دیگر پوسیدم و آتش گرفتم و خاکستر شدم صبر و طاقتم سر آمد ولی باز هیچ نگفتم جرمم عاشقیست عاشقی چشمانت عاشقی تمام وجودت در طب لبانت روز و شب را با باران اشک گذران میکنم تو چگونه طاقت آوردی گل باران را در دلم برویانی چرا خواستی هر شبم بارانی شود نمی دانم چه...
-
رویای با تو بودن
جمعه 12 خردادماه سال 1391 18:01
بازهم برای تو مینویسم تا بدانی که یادتو در لحظه لحظهمن جاریست. باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم ودر ژرفای لحظه باتوبودن گم میشوم و در آن لحظه رویایی اوج در دریای بی پایان چشمانت غرق میشوم تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم تا خودم را بیابم واز زندان لحظه های بی تو رها شوم.....شاید بتوانم به رویای با توبودن برسم و چه...
-
قسم
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 16:08
گفتی از یاد تو میرم نه عزیزم مگه میشه به جا چشم هام قلبم اما پیش توست تا همیشه فاصله بین من و تو تا کجا دنباله داره قسمت این بود که جدا بمونیم از هم تا همیشه روز موعود مطمئن باش که زیاد هم دور نیست من کنار تو و تو مال منی تا همیشه روز موعود مطمئن باش که زیاد هم دور نیست من کنار تو و تو مال منی تا همیشه نمی دونم که کجا...
-
نجاتم بده
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1391 23:38
خداوندا بده مرگم به سوی خود صدایم کن بسوزان جسم و جانم را از این دنیا رهایم کن در این دنیا برای من توان زیستن نیست هراس من از آن روزی که گویم هیچ خدایی نیست اگر خواهی که مجنونت بمانم ویا اینکه همیشه تو را خدای خود بدانم به سوی خود صدایم کن از این دنیا نجاتم بده