خزان آرزوها

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس
خزان آرزوها

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

بالمو شکستی

هر چقد بد شدی بازم حرف رفتن نزدم تو همه اش راهتو رفتی من همه اش راه اومدم تا به سختیا رسیدیم خودتو باختی چرا اگه دوریم دغدغه ات بود دورم انداختی چرا هر کاری کردم به چشت اصلا نیومدببخش عزیزم که همین ازم بر اومد چی شد اون حس زلالت اون دل ساده و صاف لاقل دستشو ول کن جلو من بی انصاف من دلم قد یه دریاست طاقتم خیلی کم نگیر دستاشو اقلا میشم اینقد محکم تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی تو کنار کشیدی اما کاشکی راه میومدی به هر دری زدم که تو اروم بگیری حالا که خوبه همه چی تو داری میری اگرچه رفتی عزیزم با عشق تازه ولیکن این در روبه تو همیشه بازه یه روزی خسته میشی از پرسه و ولگردی یا پشیمون میشی از اینکه منو ول کردی تازه خواستم پر بگیرم که شکستی بالمو

منو بسپار به تنهایی

منو بسپار به تنهایی برو هرجا دلت گیره برو حالا که حس کردی هوای خونه دلگیره منو بسپار به تنهایی برو شاید دلت واشه شاید عاشقتر از من هم یه جای دیگه پیدا شه برو من به تو حق میدم برو باور کن آزادی همیشه از تو ممنونم که عشقو یاد من دادی برو معنی دل بستن تو ذهن من اسارت نیست برو با اینکه دل کندن برای هیشکی راحت نیست برو هر وقت خیال کردی هنوز دوسم داری برگرد اگه فک کردی تو دنیات یه عاشق کم داری برگرد برو هر وقت هوس کردی تو چشمات خیرهشم برگرد اگه فهمیدی از دوریت چه زجری می کشم برگرد برو من به تو حق میدم برو باور کن آزادی همیشه از تو ممنونم که عشقو یاد من دادی برو معنی دل بستن تو ذهن من اسارت نیست برو با اینکه دل کندن برای هیشکی راحت نیست