خزان آرزوها

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس
خزان آرزوها

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

بی کسی

از درد بی کسی دارم یواش یواش زار میزنم ازتو تموم قصه ها اسمتو فریاد میزنم میخوام بگم دوست دارم ، عاشقتم تا آخرش رسمش نبود ای بی وفا ، منو کشتی از اولش هیچی نخواستم غیر تو و دوست داشتننت همین و بس فکر نمیکردم که بری ، من بمونم تواین قفس رفتی و من با خاطره ، عطر تن تو زنده ام رفتی ولی بدون عزیز حقم نبود که بی توام تو این قمار بی کسی ، تنها منم بازیگرش بازیچه دست تو و بازیچه دست همه تو این قمار بی کسی ، تنها منم بازیگرش بازیچه دست تو و بازیچه دست همه