-
رفتو.......
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 22:56
رفت و تنــــــهام گذاشـــت نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم کهزندگی بی وفاست ، زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکهایم به من نیاموختند که چگونه زندگی کنم...
-
ترجمه ی اهنگ Whataya want from me ازآدام لمبرت
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 22:54
هی آرومش کن What do you want from me از من چی میخوای؟ What do you want from me از من چی میخوای Yeah, I’m afraid آره، متاسفم What do you want from me از من چی میخوای What from do you from me از من چی میخوای There might have been a time ممکنه یه وقت هایی بوده باشه When I would give myself away که دلم میخواسته خودم رو...
-
چیز دیگری است این........
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 22:47
آدمی دو قلب دارد قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حظورش بی خبر. قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد همان که گاهی می شکند گاهی می گیرد و گاهی می سوزد گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود... با این دل است که عاشق می شویم با این دل است که دعا می کنیم با همین دل است که نفرین...
-
.......
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 22:13
می بینی درماندگیم را ؟ می بینی نداشتنت چه بر سر فریاد خاموشم آورده است؟ می بینی دیگر رویای نداشتنت هم نمی تواند تن لرزه های شبانه ام را آرام کند؟ می بینی هق هق نگاهم چه سرد بر دیواره ی همیشه جاودانه ی نبودنت مشت می زند؟ می بینی ؟ دیگر شانه هایم تاب تحمل خستگی هایم را ندارد. دیگر حتی حسرت باران هم نمی تواند حسرت نداشتن...
-
امتداد خاطره ها
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 00:24
کاش امتداد لحضه ها تکرار لحضه های با تو بودن بود
-
عشق برای بیان وضعیتی مبهم
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 10:56
می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند زمن آدم ها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها...
-
بى تو
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 14:49
دنیای من شدی ان زمان که امدی چشمهایم پر شد از سایهی چشمهایت دستهایم گرم شد با گرمای دستهایت قلبم تند زد مثل موسیقی دلم شد دریا همه چیز زیبا شد دنیایم ویران شد حالا که رفتی چشمهایم خالی شدند دستهایم مثل زمستان شدند قلبم ایستاده است مثل مرگ دلم تنگ شده است همه چیز زشت شده است و من میمیرم بیتو........
-
نمی دانم چراااا رفتی
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 13:21
نمیدانم چرا رفتی نمیدانم چرا!! شاید خطا کردم وتو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا تاکی?برای چه? ولی رفتی بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید وبعد از رفتنت رسم نوازش درغمی خاکستری گم شد وکبوتری که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد بعد از رفتنت اسمان چشمهایم...
-
به خاطر تو.......
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 11:38
به خاطر روى زیبای تو بود که نگاهم به روى هیچ کس خیره نماند به خاطر دستان پر مهر وگرم تو بود که دست هیچ کس را در هم نفشردم به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم به خاطر دل پاک تو بود که پاکی باران را درک نکردم به خاطر عشق بی ریای تو بود که عشق همه کس را بی ریا ندانستم به خاطر صدای دل نشین تو بود...
-
چرا?????
جمعه 20 خردادماه سال 1390 15:19
چرا نگات بی حسه چرا دستات سرده چرا وقتی میبینمت خودمو گم میکنم چرا مثل همیشه گم نمیشم توی شهر دلت چرا خیلی وقته سنگ شده دلت چرا باور نداری اشکای کودکانه ام رو چرا با زخم زبون حالی میکنی این دل بی چاره ام رو اگه قسمت ما به هم رسیدن نبود پس چرا خدا نگاهتو از خاطرم نمیبره چرا اشتیاق من از هر زمونی بیشتره چرا بوی تنت هنوز...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 17:31
بازدید همین جوری میره بالا ولی کسی نیست که کامنت بزاره
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 18:09
غربت من هرچی که هست از باتو بودن بهتره اخر خط زندگی این نفسای اخره وقتی دارم باهر نفس از این زمونه سیر میشم وقتی بایک زخم زبون ازین واین دلگیر میم این اخر راه دیگه باید که تنها بمیم تنها تو اوج غم تو غربت اروم بگیرم باید برم باید که بی تو بپرم اخ که چه سنگین میزنه این نفسای اخرم سکوت من نشانه رضایتم نیست میدونی گلایه...
-
دوباره
جمعه 13 خردادماه سال 1390 16:13
دوباره حس پاییز توی دلم جونه کرده دوباره کوله باری از غم توی دلم خونه کرده دوباره عشق خاموشش توی دلم شعله کرده خدا کمکم کن تا خاطره هاش رو فراموش کنم............
-
بهش بگید
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1390 12:59
حالا که وقت دل خوشیم بود رفتی وگریه هام بی اثر بود اما خداییش بدجوری دلمو شکستی اشکامو دیدی ولی رفتیو دل نبستی بهش بگید اسمون عشقمون تیره و تاره اما خیلی وقته که نای باریدن نداره بهش بگید گلای باغچه بهونشو میگرن همشون پژمرده شدن دارن می میرن بهش بگید هنوز بوش توی خونه پیچیده اون وقتا هم نمیدونست که دلم براش می میره...
-
یه روزی............
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 16:52
یه روزی عاشقش بودم چه روزای رو سر کردم با هام غریبه بود اما گذشتو عاشقش کردم ما دوتا هم نفس بودیم قسم به قطره اشکا مون اما قسمت نشد باشیم حا لا خالی دستامون منم عاشق ترین بودم تو چشماش عشق رو میخوندم یه عمری زربه ها خوردم ولی بازم پیشش موندم مادو تا جفت هم بودیم رو عشق هم قسم خوردیم اما رفت از پیشم انگار منو دل هر دو...
-
حس خوب
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 15:03
دو سه روزیه یه حسی دارم انگار دو باره به دنیا اومدم احساس میکنم دوباره دارم جوانه میزنم انگار که توی دلم بهارر اومده امید وارم که مرگ غمهام باشه شاید هم به خاطر جوابی که فکر کنم مثبت باشه نمیدونم ولی هرچی که هست خیلی احساس خوبیه ولی این رو هم میگم خدایا کمکم کن جواب مثبت باشه........:-)
-
سختی غربت
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 21:53
باید از این شهر برم اینجا شهر غمه به هر کسی رسیدم مادر دلش از سنگه ازاین شهر باید برم غروبش سنگین اتش به باره به این شهر چقدر دلتنگه مادر پیر عزیزم گریه نکن دلم پر از غمه خدا شهر کردستان افتاده یادم خدا اینجا کسی ندارم برسی به دادم الان که دارم میمیرم چه کسی خبر بده به مادرم وقت مردم اگر کناری تن سردم را به کردستان...
-
هینده بیری آره زوی نه هاته دیم اکم......
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 01:37
گه رچی توشی ره نجه روییو حه سره تو ده ردم امن قه تله دست ام چه رخه سپله نابه زم مه ردم امن عشقی چاوی که ژالو گه ردنی پرخوف نیم عاشقی کیوو ته لانو به نده نو به ردم امن »بو کوردستان تایبه ت بو روله ی کورد »
-
دوست دارم
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 15:25
دوست دارم دوست دارم قد تموم عاشقا قد تموم ادما\از چشم من پنهون نشو از چشم من پنهون نشو\ دل بردیو پنهون شدی از من چرا ای بی وفا\ تنها شدم تنها شدم تنها نرو تنها نرو \ پر میکشی تا اسمون منه خسته بی بال وپر روزی که بر گردی دگر از من نمیبینی اثر\ من مثل ابر رهگذر میبارم از شب تا سحر دریا نمیگیره نشون از قطره های در به در\...
-
بخت بد
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 14:31
اسیر میله های زندانم دورم از بخت واقبالم\ مادر جان بی پناهم به هر دری میزنم کسی نمیده جوابم\ مادر جان زندان و تاریکه عمر من به خدا فقط یک شبه\ فردا زود وقت مردنه توی گوشه های زندان پر از غمه\ مادر جان چشم به راه مرگم خودت میدونی که نمونده عشقم\ دلم چند خط نامه نوشته که تودنیا خوشی ندیده\ چرا باید قسمتم این باشه همش...
-
دل نوشته
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 14:50
تو فکر یه اسمون رئیا هستم\ اگه میموندی چقدر خوب میشد \ با هم یه خونه میساختیم\یه الاچیق یه خونه عاشقانه\ یه جایی میرفتیم که از غصه دور باشه\ یه سقف می ساختیم\ اندازه قلب منو تو\ زیر اون سقف \ میبخشیدم همه هستی ناقابلمو\ روزها برات شعر میگفتم \ شبها برات ستاره میچیدم\ بهار که میشد\ برات گل میچیدم\زمستون که میشد فصل...
-
تقدیم به کسایی که......
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 13:08
دلم گرفته ولی نمیدونم چی بخونم از رفتنت میخونم رفتنت یک حس عجیبی داشت حسش حس پاییز بود حس جدایی از بهار زندگ حس غمگین مردن را داشت روزی که رفتی هوا ابری بود انگاری دلش به حال من می سوخت توی لحظه های رفتن تو میگفتی میرم روئیامو از نو بسازم ولی نگفتی که من بی تو هیچ روئیای ندارم دم رفتن غریبه ای گفت غصه نخور بر میگرده...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 22:43
باید بگم هر چی تو دله باید خالی کنم حس شاعرانمو باید بگم به تو حرفایی خالی کنم عقده چند سال مو عزیزم بگو اخه چرا جدای چرا باید بسوزم حرفامو نگم به جاش اشک بریزم چرا باید من از جدای بگم چرا باید سختی عشق مال من باشه دلم همیشه اسیر نگات باشه ازوقتی رفتی دلم اسیر قعر چاهی سیاه رفتنت به جای خودش سیاهی اورده خیلی حرف دارم...
-
برای عزیزی که از میان مارفت
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 15:50
چقدر معصوم بیگناه رفتی به چشم من زیبا تر از پرستو پر کشیدی چقدر غریبانه وبی صدا رفتی بی صدا تر از سکوت پر از فریاد رفتی چهره اخرین نگاهت پیش چشم می مونه چهره معصومت رو میگم که هر وقت میاد روبروم گریه وبغض ازم سیر نمیشه با هر خاطره ات شبی را سر میبرم خاطره هایی که جز گریه چیزی برای من نمیارن هر سحر گاه دعا میکنم که...
-
برای چشمهات
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 02:40
در سایه محبتم تورا نشاندم ولی رفتی اشک هایم را به پایت ریختم ولی باز رفتی خانه دلم را را در چشمان معصومت جای دادی ولی باز رفتی شهر چشمات هزاران قصه داشت ولی شهر چشمات از اول مال من نبود شال وکلاه کردی گفتی میخوام برم اما نگفتی نفسم بسته به نفسهای تو ولی دیگر تیری نزن چون بالی برام نمونده غم عشقت پرها مو سوزونده چقدر...
-
خدا.....
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 18:56
ای که سرنوشتها دردست توست ای که مرگها دردست توست غریبم در این چهار دیواری زندانیم در این چهار دیواری ای نامت ارامش دلها ای زیبا ترین حس ای خدا بیزارم از این دنیا اگر مرگ را با ایمان به من ببخشی منتظر میمانم ای یگان اسمان به سویت مرا بخوان که دلم بیقراره ازروزی که دنیای سیاه رو دیده میخواد پیش تو برگرده
-
عشق قدیمی
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 23:54
عشق قدیمی یادی بکن از ما روزگاریست با بیکسی ساخته ام عشق قدیمی یادی بکن ازما دلم اروم وقرار نداره عشق قدیمی روی پنجره بیکسی تا کی بشینم غبار بیکسیمو ببینم عشق قدیمی سکوتم نشانه غمه فریادم نشانه زجره عشق قدیمی قدیمی بیا چشای نیمه جونم را ببین هنوز در انتظاره عشق قدیمی باورم کن تا حست کنم دوباره پرواز کنیم در اسمون عشق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1390 23:00
با لبی خاموش صدایت میکنم تا بدانی دوست دارم با فریادی پر از سکوت میخوانمت تا بدانی دوست دارم با عشقی پر از خروش میخوانمت تا بدانی دوست دارم بدان در عشقت بارها در خزان افتاده ام غنچه بهاری بهار امده فقط تو را کم دارد اگر بدانی بهار بدونه تو رنگ وبویی نداره می امدی بدونه بهونه اخرین حرفمو میزنم به یاد اون روزها میای...
-
دل نوشته
شنبه 20 فروردینماه سال 1390 00:19
امشب از اعماق وجودم حست میکنم شاید لحظه دیدار با همه دلتنگیش برای تو فرا رسیده شاید این حس حس پرواز باشد پرواز بر روی خاطره ها. شاید انقدر مست بویت هستم که همیشه تورا حس میکینم شاید انقدر دوست دارم که همیشه تورا باور دارم و روبه روی خودم میبینم. امشب ندیده از تو سوال دارم ایا لحظه جدایی به سر نرسیده ایا فاصله همچنان...
-
شعر قشنگ
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 16:08
امروز که بارون میباره دلم هوای تو رو داره اره باید بخونم از تو دوباره از تو با رنگ چشات گرمی صدات سرخی لبات باید بخونم تا دلم اروم بگیره به جون خودت این روزا دلم واست بی قراره شب وروزش همش در انتظاره نمیدونم باید بخونم یا ساکت بمونم اگه ساکت بمونم میشم دیونه اگه بازم بخونم میشم اثیرت راه منو باید بگی هم قسم تا که نشدم...