خزان آرزوها

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس
خزان آرزوها

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

تو دیگه مال من نیستی

. دلم واسه وبلاگم و نوشتن درمورد عشقم یه ذره شده...اما دیگه نباید بنویسم... اون دیگه مال کسه دیگست... دلم واسه دیدنش یه ذره شده... آخ خدا...یاد روزای گذشته دیوونم میکنه... یاد دستاش..حس قشنگ بوسیدنش... یاد شونه های پر از آرامشش...منو دیوونه میکنه... هیچ وقت نمیتونم دوریش رو تحمل کنم...هیچ وقت ...تا ابد. عشقم و عطش واسه داشتن و کنار تو بودن روز به روز بیشتر میشه و وقتی ازمدوری روز به روز دیوونه تر... همیشه عاشقتم... همیشه...تا ابد.

For my lov

مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو تک و تنها، به تو می اندیشد و کمی، دلش از دوری تو دلگیر است.... مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ، به رهت دوخته بر در مانده و شب و روز دعایش اینست؛ زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی، به سلامت باشی و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد... مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که دنیایش را، همه هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد.... مهربانم، ای خوب! یک نفر هست که با تو تک و تنها، با تو پر اندیشه و شعر است و شعور! پر احساس و خیال است و سرور! مهربانم، ای یار، یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را از ته قلب و دلش می بوسد و دعا می کند این بار که تو با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی و پر از عاطفه و عشق و امید به شب معجزه و آبی فردا برسی