خزان آرزوها

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس
خزان آرزوها

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خاطره ها

  • به دلم افتاده امشب که دلت هوامو کرده میون خاطره ها مون داره دنبالم میگرده { ستار }

دلم گرفت

ای روزگار لعنتی تلخه هرچی بهت بگم           من به زمین واسمون دست رفاقت نمیدم

روزگار نامرد

در این دنیای نامرد اگرغم هست صبوری کن خداهم هستاگردشمن کنارت هستمخورغصه خداهم هستاگر فقروفقیری هستمنال هرگزخداهم هستاگر درعشق فریبی هستچه غم لیکن خداهم هستاگرتنهای تنهاهم شدی بازم خدایی هست

عزیز من

شبانه های مرا میشود سحر باشی؟و میشود که از این نیز خوبتر باشی؟تداوم من و دریا و آسمان با توهمیشگیست اگر هم تو رهگذر باشیغروب و سوختن ابر و من تماشاییستولی مباد تو اینگونه شعله ور باشیببین چه دلخوشی ساده ای!!!همینم بسکه یاد من به هر اندازه مختصر باشیچقدر دفترکم رنگ و رو میگیردتو در حوالی این متن هم اگر باشیدوباره جذبه به پرواز میدهد شعرمکبوتران مرا گر تو بال و پر باشینگاه میکنی و من ز شوق میمیرمهمیشه بهر من ای چشم خوش خبر باشیمن عاشق خطری با توام خوشا آن روزکه بیدریغ توهم عاشق خطر باشی 

بمون

بمون ای فصل خوب قصه های اشقانه                                               بمون ای باتو بودن فصلی از گل با ترانه