آخرین برگ درخت آرزو هستم که امیدم رو به پایانه
در جویبار زندگی جز سختی چیزی ندیده ام
از همیشه تنها تر شدم باد سرد پاییز دلم را میلرزاند
اما حسی بهم میگه بهار جاوید در راه است
در آسمان ها عهدی بسته ام که تا اون نیاید نمیمیرم
دیگر طاقت ندارم ای خزان بادت سرد است
دارم آروم آروم میمیرم لحظه جدایی رو میبینم
این بود قصه برگ تک درخت آرزو