دو سه روزیه یه حسی دارم انگار دو باره به دنیا اومدم احساس میکنم دوباره دارم جوانه میزنم انگار که توی دلم بهارر اومده امید وارم که مرگ غمهام باشه شاید هم به خاطر جوابی که فکر کنم مثبت باشه
نمیدونم ولی هرچی که هست خیلی احساس خوبیه
ولی این رو هم میگم خدایا کمکم کن جواب مثبت باشه........:-)
آرزو
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 03:03 ب.ظ
باید از این شهر برم اینجا شهر غمه
به هر کسی رسیدم مادر دلش از سنگه
ازاین شهر باید برم
غروبش سنگین
اتش به باره به این شهر چقدر دلتنگه
مادر پیر عزیزم گریه نکن دلم پر از غمه
خدا شهر کردستان افتاده یادم خدا اینجا کسی ندارم برسی به دادم
الان که دارم میمیرم چه کسی خبر بده به مادرم
وقت مردم اگر کناری تن سردم را به کردستان بسپارید
با دل سوزی بنویسید با لای مزارم تا مزم همه بدانند غربت کرد خوارم
اما نه باید برم از اینجا به جای برم از خاطره هام دور باشه
به جای که نگاه کردم اون لحظه ها رو یادم نیاره باید برم به
ادامه مطلب ...
آرزو
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 09:53 ب.ظ
دوست دارم دوست دارم
قد تموم عاشقا قد تموم ادما\از چشم من پنهون نشو از چشم من پنهون نشو\ دل بردیو پنهون شدی از من چرا ای بی وفا\ تنها شدم تنها شدم تنها نرو تنها نرو \ پر میکشی تا اسمون منه خسته بی بال وپر روزی که بر گردی دگر از من نمیبینی اثر\ من مثل ابر رهگذر میبارم از شب تا سحر دریا نمیگیره نشون از قطره های در به در\
عاشق چشمانت بودم اما سیاهی چشمانت را ازم گرفت
عزیزم زندگی وبهار جدیدت مبارک........
آرزو
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 03:25 ب.ظ
اسیر میله های زندانم دورم از بخت واقبالم\ مادر جان بی پناهم به هر دری میزنم کسی نمیده جوابم\ مادر جان زندان و تاریکه عمر من به خدا فقط یک شبه\ فردا زود وقت مردنه توی گوشه های زندان پر از غمه\ مادر جان چشم به راه مرگم خودت میدونی که نمونده عشقم\ دلم چند خط نامه نوشته که تودنیا خوشی ندیده\ چرا باید قسمتم این باشه همش تاریکی وغم باشه\ خدایا برس برس به فریادم برس به داد دل همیشه تنهایم\ توی دنیا گریه بود کارم خدا حافظ مادر که بی پناهم
آرزو
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ