خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

عشق قدیمی

عشق قدیمی یادی بکن از ما روزگاریست با بیکسی ساخته ام عشق قدیمی یادی بکن ازما دلم اروم وقرار نداره عشق قدیمی روی پنجره بیکسی تا کی بشینم غبار بیکسیمو ببینم عشق قدیمی سکوتم نشانه غمه فریادم نشانه زجره عشق قدیمی قدیمی بیا چشای نیمه جونم را ببین هنوز در انتظاره عشق قدیمی باورم کن تا حست کنم دوباره پرواز کنیم در اسمون عشق عشق قدیمی بیا که از اتش عشقت خاکستری بیش نمانده..........

با لبی خاموش صدایت میکنم تا بدانی دوست دارم با فریادی پر از سکوت میخوانمت تا بدانی دوست دارم با عشقی پر از خروش میخوانمت تا بدانی دوست دارم بدان در عشقت بارها در خزان افتاده ام غنچه بهاری بهار امده فقط تو را کم دارد اگر بدانی بهار بدونه تو رنگ وبویی نداره می امدی بدونه بهونه اخرین حرفمو میزنم به یاد اون روزها میای پیشم دوبا ره اخه دلم بیقراره

دل نوشته

امشب از اعماق وجودم حست میکنم شاید لحظه دیدار با همه دلتنگیش برای تو فرا رسیده شاید این حس حس پرواز باشد پرواز بر روی خاطره ها. شاید انقدر مست بویت هستم که همیشه تورا حس میکینم شاید انقدر دوست دارم که همیشه تورا باور دارم و روبه روی خودم میبینم. امشب ندیده از تو سوال دارم ایا لحظه جدایی به سر نرسیده ایا فاصله همچنان پایدار است ایاهمچنان مثل قدیم حاظر جوابی ایا سختی بس نیست ای یاس بهاری زمستان وجودم طاقط فرسا شده پس کی می آیى

شعر قشنگ

امروز که بارون میباره دلم هوای تو رو داره اره باید بخونم از تو دوباره از تو با رنگ چشات گرمی صدات سرخی لبات باید بخونم تا دلم اروم بگیره به جون خودت این روزا دلم واست بی قراره شب وروزش همش در انتظاره نمیدونم باید بخونم یا ساکت بمونم اگه ساکت بمونم میشم دیونه اگه بازم بخونم میشم اثیرت راه منو باید بگی هم قسم تا که نشدم بی نفس

خزان ارزوها گوشه ای از خاطرات من است که داغ دلم را تازه تر میکند. چشمام تا یک سال پیش پر از شوق بود ولی حالا چی پر از اشکه قلبم تا یک سال پیش پر از امید بود اما حالا چی پر از درده ذهنم پر از ارزو بود اما حالا پر از خاطره های مه الوده خاطره های که در سیاهی قرار گرفته اند . اما من الان باید به یاد ان ارزوها فقط ترانه بسازم شاید قسمتم این با شه که فقط بسوزم....