خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

بزار تو خاطراتت بمونم

من از هرچی جز تو دل بریدم تو از هرچی به جز من دل نکندی توی خوابم نمیدیدم یه روزی... به چشمای پر از اشکم بخندی نموندم تا ببینم روبه راهی... نموندی تا نبینی که خرابم غمت طوری عذابم شد که حتی قیامت با خداهم بی حسابم من اشفته با عشق تو زندم تو از عشق من دیوونه خسته سر خندیدن راز ترانه ؛اگه بغض من عاشق شکسته تو رو محض رضای هرچی عشقه منو گم کن توی تردید و ای کاش بذار سهم من غم باشه عزیزم تو با این خاطرآشفته خوش باش...
نظرات 1 + ارسال نظر
masoud پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ http://greenoranoos.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وب بسیار زیبایی دارید
نوشته هاتون رو خوندم
خیلی قشنگ بود
اگه دوس داشتسد به وب منم سر بزنید

راستی قالبتون خیلی زیباست

سلام ممنو نظر لطفتونه چشم حطما سر میزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد