خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

شبی که خاکم میکنن

شبی که خاکم می‏کنن بهش بگین اونم بیاد بگید که عاشق تو مرد از حرفای تو خوشش میاد بگید که اون خاکِ بابا غزل خون چشمای سیات شب و روزش سیاه شده با حسرت و داغ چشات با حسرت و داغ چشات... وقتی که تابوت منو، به روی دستا میبرین همراه این جنازه هم، یه عکسی از اون ببرین عکس اون و تابوت من روز وصال ما دوتا که زیر قبرستون بشه خونه‏ی عشق ما دوتا خونه‏ی عشق ما دوتا... بهش بگین سنگ‏دل و پست به آرزوهات رسیدی چرا رفتی از دلم؟ بعد یه عمری بریدی؟ بگید که عاشق چشات، طاقت نیاورد و برید بگید غمش یه قبری بود، که سینه‏ی منو درید که سینه‏ی منو درید... وقتی که خاکم می‏کنن، میخوام اونم اینجا باشه جشن وصال مادوتاست، هرچیزی روبه راه باشه... بهش بگید که عاشقت به خواری و عزا نشست الهی بشکنه دلش، که قلب من براش شکست... بهش بگید که شعر من، قصه‏ی مردن من ِ پرپر شده قلب و دلم، تقاص عاشق شدنه خدا بگیر تقاصمو از اون دو چشم سیاش زخمی بکن قلب اونُ،‌خودم میشم نمک براش... حالا که سنگ قبرمُ به روی سینم میذارین... برای من عکس اونُ به روی قلبم بذارین... شاید لااقل تنها عکسش کنارم موندنیشه میخوام یه شعری بگم که بدجوری خوندنی شه وقتی که یار من اومد، بر سر این مزار من بهش بگید یه لحظه ای، بخوابه در کنار من... میون زندگی من، همدم و غمخوار، گلم ازش بخواین حرف بزنه، با سنگ قلبدل من.
نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:33 ق.ظ

سلام مامه حسین گیان چونی؟
چه مطلبی گذاشتی فوق العاده بود یادش بخیر دوتایی میشستیم این آهنگو گوش میدادیم.........

سلام مامه اسماعیل گیان باشی براکم .اره یادش بخیر من دلتنگیم واسه اون روزاست که هیچ وقت بر نمی گردن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد