خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خدا حافظ .......

... و باید رفت... همه چیز به پایان رسید! آری وقت رفتن است... وقت سفر کردن و دل کندن... وقت جدایی... پای رفتن نیست... اما باید رفت... رفت و مقصد را جست! نمی دانم به کدامین سو می روم... اما می روم... باید ادامه داد... هنوز مانده... مسیر طولانی و مقصد دور... هم شادم و هم غمگین!!! شادم از پایان و غمگینم از پایان!!! کوله بارم را بسته ام... آماده ی سفر... اما دل کندن دشوار است از عزیزان!!! رسم روزگار این است... جدایی از کسانی که دوستشان داری!!! سخت است اما چاره ای نیست! دلم برای همه تنگ می شود... رفتن اجباریست... ماندن بعید... تنها باید رفت و سفر کرد!!! تنها باید ادامه داد!!! آری می روم... خدا نگهدار...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد