خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

بی تو....

بی تو هرگز گوش بسپار به صدای من نگاه کن به چشم های من باور کن عشق مرا تکرار کن دوستت دارم را بگیر دستهای سرد مرا پناه بده با آغوش گرمت مرا فکر کن به رویاهای من تو نیز در آن پیدایی به فاصله ها بنگر ناتوان شدند از جدایی یادت را دوست بدار چون هر دویمان تنهاییم مثل هم بیا برای عشقمان دعا کنیم تا جاودانه حکم فرما باشد بین ما
نظرات 1 + ارسال نظر
سرباز بی دفاع چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ب.ظ http://www.jobran.blogsky.com

اگر کسی دعا کنه که برسه و اون یکی تلاش کنه که جدا بشه باید چیکار کرد
اگه دوست داشتی منو با اسمه خاطرات تلخ لینک کن بعد به من سر بزن و بگو با چه اسمی لینکت کنم

چشم حطما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد