خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

غربت من هرچی که هست از باتو بودن بهتره اخر خط زندگی این نفسای اخره وقتی دارم باهر نفس از این زمونه سیر میشم وقتی بایک زخم زبون ازین واین دلگیر میم این اخر راه دیگه باید که تنها بمیم تنها تو اوج غم تو غربت اروم بگیرم باید برم باید که بی تو بپرم اخ که چه سنگین میزنه این نفسای اخرم سکوت من نشانه رضایتم نیست میدونی گلایه هامو میتونی از توی چشمام بخونی بگو اخه جرمم چیه که باید این جوری بسوزم هیچی نگم داد نزنم لبامو رو هم بدوزم دربه در غزل فروش منم که گیتار میزنم باهر نگاه به عکست انگار من خودمو دار میزنم نفرین به عشق به عاشقی نفرین به عشق منو تو به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت اره بی وفا نفرین به تو که بی امیدم کردی تو این دنیای خاکی منو جون به لب کردی
نظرات 1 + ارسال نظر
تسنیم پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ق.ظ http://t36.blogsky.com

سلام.چه عجب!برگشتید؟مدتی غیبت داشتید.ایشالا که خیر بوده.

سلام .بله برگشتیم یه مدتی مشکل داشتیم دیگه وقت امتحاناته برای همین این مدت غایب بودم



این ترم هیچی نخوندم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد