خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

یه روزی............

یه روزی عاشقش بودم چه روزای رو سر کردم با هام غریبه بود اما گذشتو عاشقش کردم ما دوتا هم نفس بودیم قسم به قطره اشکا مون اما قسمت نشد باشیم حا لا خالی دستامون منم عاشق ترین بودم تو چشماش عشق رو میخوندم یه عمری زربه ها خوردم ولی بازم پیشش موندم مادو تا جفت هم بودیم رو عشق هم قسم خوردیم اما رفت از پیشم انگار منو دل هر دو مون مردیم منو دل هر دو مون مردیم............
نظرات 1 + ارسال نظر
تسنیم سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:27 ب.ظ

سلام حسین اقا.خوبی؟کم پیدایی!دیگه نظرات رو هم تایید نمیکنی؟ ایشالا که خیره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد