خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

شعر قشنگ

امروز که بارون میباره دلم هوای تو رو داره اره باید بخونم از تو دوباره از تو با رنگ چشات گرمی صدات سرخی لبات باید بخونم تا دلم اروم بگیره به جون خودت این روزا دلم واست بی قراره شب وروزش همش در انتظاره نمیدونم باید بخونم یا ساکت بمونم اگه ساکت بمونم میشم دیونه اگه بازم بخونم میشم اثیرت راه منو باید بگی هم قسم تا که نشدم بی نفس
نظرات 1 + ارسال نظر
یه زن جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ http://zendegi-man61

از نوشته هات خوشم اومد.

سلام نکردید اشکال نداره من به جای شما سلام میکنم از نوشته های من خیلیا بدشون میاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد