خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان ارزوها گوشه ای از خاطرات من است که داغ دلم را تازه تر میکند. چشمام تا یک سال پیش پر از شوق بود ولی حالا چی پر از اشکه قلبم تا یک سال پیش پر از امید بود اما حالا چی پر از درده ذهنم پر از ارزو بود اما حالا پر از خاطره های مه الوده خاطره های که در سیاهی قرار گرفته اند . اما من الان باید به یاد ان ارزوها فقط ترانه بسازم شاید قسمتم این با شه که فقط بسوزم....
نظرات 2 + ارسال نظر
تسنیم چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ

همیشه به رو برو و اینده نگاه کن و اجازه نده که خاطرات تلخ گذشته اینده رو هم خراب کنند. به قول عزیزی اینجا بهشت نیست که همه چیز طبق خواسته ما باشه اینجا دنیاست و هر کس تنها به بخشی از خواسته هاش میرسه.هیچ وقت امیدتو از دست نده.خدا مهمترین دارایی توهست ازش کمک بخواه مطمین باش کمکت میکنه. از اسم وبلاگت شروع کن و یک اسم پرامید روش بزار .

ممنون از راهنمای شما دوست عزیز ولی من سختی های زیادی کشیدم خیلی خسته ام فردای خودمو مه الود می بینم ولی همیشه از خدا کمک میخوام بازم ممنون دوست عزیز

رهگذر دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ب.ظ

شاید این تاریکی شروع یه روشنایی تو زندگی باشه

برای من تاریکی تمومی نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد