خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

خزان آرزوها

عشق تو خوابی بودو بس نقش سرابی بودو بس

هر وقت که به گذشته فکر میکنم باد سرد پاییز را میبینم که برگ ارزو هایم را با خود میبرد ارزو های که به من شوق زندگی میداد اما پاییز ان را ازم گرفت چقدر سخت است که تمام امیدت رو به پایان باشد چقدر سخت است که نه راه پس داشته باشی نه پیش چقدر سخت است بعد از جدایی ببینی فقط با خدت کوله باری از خاطره ودرد داری چقدر زیباست لحظه مردن و رهایی چقدر زیباست لحظه ارامش ابدی چقدر زیباست.........
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد